عروسی عمو بهنام
پسر گلم تو عروسی عموش با لباسای قشنگش خیلی ماه شده بود...
جمعه عروسی عمو بهنام بود. واسه همین ما چهارشنبه به طرف شیراز حرکت کردیم و این دومین سفر شما بود البته این بار با ماشین خودمون. اونجا همه فامیلای بابایی مشتاق دیدن سپهر گلم بودن. و شما به خاطر شلوغی و اینکه همه دوست داشتن بغلت کنن، همش گریه می کردی.
اما شب عروسی آروم تر بودی. اینم عکسای شما تو باغ هست.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی