تولد یک سالگیت مبارک عزیزم
باورم نمی شه که این قدر زود، یک سال از به دنیا اومدنت گذشته و شما یک ساله شدی عزیزم. خدا را شکر که این مدت را با سلامت طی کردی نازنینم.
تو تولدت خیلی خوشحال و بامزه بودی فدات شم
واسه تولدت آقاجون، مامان جون، خاله نجمه ، عمه منصوره و دایی اینا پیشمون بودن.
بابابزرگ هم که شیراز بودن و نتونستن بیان، یه شعر خیلی قشنگ که خودشون سرودن را برامون فرستادن:
بنام خدای بهار آفرین. سروده ای به مناسبت میلاد سپهر کوچولوی عزیز
شبنمی از غنچه نرگس چکید
سبزه زاران زان طراوت یافتند
بلبلان از شوق نغمه ساختندابرباران را بسی جاری نمود
باغ را یک سر پر از شادی نمود
کوهساران را نوایی نو گرفت
جویباران را جلایی نو گرفت
باد در رقص خود از امید گفت
بلبل از شوق طلب تکبیر گفت
چون نسیم از گونه گل بر گذشت
برگ او بر دامن صحرا نشست
بر افق انوار زر تابیده شد
سرخی گل برسرش پاشیده شد
آنچه خواهم در نهان و در عیان
فاش گویم ای خداوند جهان
بر سپهر و باب و مامش نیک باد
روز میلادش بسی خوش یمن باد
ای خدا این لحظه ها فرخنده باد
عمرشان با یاد تو پاینده باد